تاریخ: 30 فروردين 1403 - 09 شوال 1445 - 2024 April 18
کد خبر: 248
تاریخ انتشار: 21 آبان 1400 - 00:02:59
printنسخه چاپی
sendارسال به دوستان
گردشگری اوز
فرهاد ابراهیم پور / امروز جمعه 21 ابان 1400  بعد از ظهری سری زدم به دشت و دمن اوز .هوا خوب بود و سردی انرا کاملا حس می کردم . در مسیری که می رفتم برخلاف دو هفته پیش جمعیت بیشتری دیدم؛ ماشین ماشین داشتند به سمت چدرو و برزگو  و دشته گپ می رفتند هرکسی هر جایی گیر اورده بود نشسته بودند برخلاف دفعات قبل که بیشتر سمت دشته می رفتند؛ امروز بیشتر ماشین ها و ادم ها از پیر برزگو ببعد تا نرسیده به دشته اطراق کرده بودند...


جاهایی اتش روشن کرده جاهایی کتری و قابلمه ای بر اتش و چراغ های سیار هم یواش یواش در طول مسیر روشن می شدند. مردم انگار کرونا تمام شده باشد؛ کمتر در جمع های فامیلی ماسک زده بودند .مثل اینکه کرونا فقط در شهر است ؛البته با توجه به واکسن زدن اکثر افراد که دوز دوم هم زده اند نگرانی ها خیلی کم شده است و مردم خسته از اینهمه ماندن در خانه؛ جمعه که می شود سری به این طبیعت می زنند تا هم فک و فامیل دور هم باشند و هم شام و نهاری با هم بخورند .
 
از دشته به سمت کوه ورا رفتم خلوت خلوت بود .جایی نرسیده به سرایزی و کوه ورا جاده را قسمتی بسته بودند اما نصف دیگر ان باز بود ؛ ارام رفتم جلوتر هر چه بیشتر جلو می رفتم سنگ هایی که از کوه ریزش کرده بود بیشتر دیده می شد سنگ های ریز و درشت که بعضی از انها نصف ماشین می شد؛ واقعا خطرناک بود با احتیاط تا پائین گردنه امدم . سالها بود که سری به چشمه ای که از دل کوه اب می زند بیرون نزده بودم. چشمه هنوز از دل کوه ورا می جوشید و داخل حوض می شد .چند خانواده که اوزی نبودند انجا دور هم نزدیک برکه و خون(کلبه ) نشسته بودند. حال و هوای ان محل زیاد تغئیر نکرده بود مگر برکه ای که تازه به نظر می رسید ساخته اند . جای سوال بود که طرفداران گردشگری و میراث فرهنگی اوز کاش به اینجا سری می زدند و به ان محل سرو سامانی می دادند .
 
میخواستم راه امده را برگردم؛ با وجود ان سنگ ها و ریزش کوه تصمیمم عوض شود و به سمت دو راهی ارد رفتم؛  دیدم بنزین کم دارم؛ رفتم محلچه گفتند پمپ بنزینی اینجا نیست برو فیشور . انجا از سه راهی که به سمت فیشور وارد می شوی بلوار زیبایی با درختان قد کشیده خود نمایی می کند فیشور با انهمه بناهای مختلف که در مسیر بلوار درست شده یا درحال ساخت است نشان از شهری دارد که در مسیر توسعه قرار گرفته است. امکانات زیادی در  طول مسیر دیده می شد که خود گواه این مدعاست.
 
 نرسیده به مرکز شهر پمپ بنزین بود ؛ به پمپ بنزین که رسیدم مثل ادمی که یک مرتبه همه فکرش عوض شود وا رفتم و تعجب کردم که این چه پمپ بنزینی ست. تنها چیز نسبتا معقولی که به چشم می خورد ساختمان ادرای ان و سقف بالای پمپ ها بود ؛ بقیه پمپ بنزین مثل سالهای جنگ و پمپ های بین شهری می مانست.  از چهار پمپی که انجا بود فقط یک پمپ فعال بود و می شد بنزین زد ؛ دو پمپ سر ان را روکش کشیده بودند تا سرما نخورد؛ یکی هم کار نمی کرد . از متصدی انجا که جوان خوش برخوردی بود پرسیدم اینجا گازوئیل هم دارد.. گفت نه ولی نفت داریم .
 
با شناختی که از سالیان دور نسبت به مردم فیشور دارم این پمپ بنزین در شان و منزلت مردم فیشور نیست؛  لیاقت این مردم بهتر از اینهاست با وجود اینهمه خیری که دارد و زحمات زیادی برای فیشور کشیده اند باید فکری به حال این پمپ بنزین بکنند .چند دستگاه نو اوردن و سرو سامان دادن به ان ایستگاه کار سختی نیست.  از دو سه ماشینی که انجا ایستاده بودند سوال کردم که چرا کاری نشده است ؟ گفتند انکه باید کاری بکند ما نیستیم و اگر کسی نمی تواند انرا اباد کند بهتر است به کس دیگری واگذار کند ...... من دقیق متوجه حرف هایش  نشدم 
 
 خیلی دلم سوخت ؛ ولی میدانم مردم و خیرین و مسئولین فیشور حتما بزودی فکری به حال این پمپ بنزین از رمق افتاده خواهند کرد 
 

 


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
کد امنیتی:   
مجله خبری فیشور
اب و هوای  اوز
اوز امروز
عصر ایران
رقص گل
پایگاه خبری صحبت نیوز