تاریخ: 15 آذر 1403 - 03 جمادی الثانی 1446 -
2024 December 04
پر بحث ترین
حکایت سعدی در نگاه به زندگی
بنده را نام خویشتن نبود ....
برای بندگی وخضوع احتیاج به نام ونشان نداریم نشان ونام برای انهایی باشد که شب وروز در پی اش هستند و به هر دری می زنند تا خود را اشکار کنند و به هر کسی که نفعی از انان عاید می شود تملق گویند
گر برانند وگر ببخشایند ره به جای دگر نمی دانیم
انکه از پی حقیقت وخلوص وپاکی است چه اورا ببخشتد .چه برانند راهی غیر از تعالی وکمال در راه انسانی نمی شناسد
2011
ما گدایان خیل سلطانیم
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
|
شهربند هوای جانانیم
|
|
بنده را نام خویشتن نبود
|
هر چه ما را لقب دهند آنیم
|
|
گر برانند و گر ببخشایند
|
ره به جای دگر نمیدانیم
|
|
چون دلارام میزند شمشیر
|
سر ببازیم و رخ نگردانیم
|
|
دوستان در هوای صحبت یار
|
زر فشانند و ما سر افشانیم
|
|
مر خداوند عقل و دانش را
|
عیب ما گو مکن که نادانیم
|
|
هر گلی نو که در جهان آید
|
ما به عشقش هزاردستانیم
|
|
تنگ چشمان نظر به میوه کنند
|
ما تماشاکنان بستانیم
|
|
تو به سیمای شخص مینگری
|
ما در آثار صنع حیرانیم
|
|
هر چه گفتیم جز حکایت دوست
|
در همه عمر از آن پشیمانیم
|
|
سعدیا بی وجود صحبت یار
|
همه عالم به هیچ نستانیم
|
|
ترک جان عزیز بتوان گفت
|
ترک یار عزیز نتوانیم
|
فرهاد ابراهیم پور / چند روز پیش دوستی راجع به یک نفر داشت گله وشکایت میکرد ومیگفت نمی دانم چرا بعضی ها فقط به شاخ وبرگ میچسپند وحاضر نیستند عمیق فکر کنند وان دور ها را ببیند
گفتم چی شده
طرف که من عمری هم با اون اشنا هستم وبا هم کار میکنیم همه چیز یادش رفته ونمی فهمد بعد از این همه سال من اگر کاری میکنم به خاطر دوقرانی نیست که تو به من میدهی هر چند امرار معاش جز کار است اما بعد از این همه سال برگشته به من میگه ببین طرف هنوز یک ماه نشده چه جوری تو مغازه فلانی ترقی کرده است ؛ من هم بهش گفتم اره راست میگی اما فهمیدی که طرف برای چی هنوز یک ماه نشده بالا اومده
خب اون چی گفت
گفت لیاقت تلاش
گفتم نه اینجوری نیست خیلی ها شاید با تلاش به جایی برسند اما این ادم با پدر سوختگی وچاپلوسی وبله قربان گویی به اینجا رسیده و انوقت منی که با دل و جان برات کار میکنم حاضر نیستی بعد از 5 سال به حقوق من اضافه کنی
جوابش چی بود
هیچ گفت برو ببین مشتری چی میخواهد
این اشنا حکایت دور و درازی برایم تعریف کرد و منو بیاد بیاد شعر برازنده وپربار شیخ اجل سعدی شیرازی انداخت که میگوید تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم
برای همین این شعر پراز پند واندرز سعدی را که درونمایه ای بسیار قوی در باره دور اندیشی وتواضع وخضوع دارد انتخاب کردم وبد ندیدم قدری انرا توضیح دهم
ماگدایان اهل سلطانیم ........
یعنی ای عزیزی که دارا وقوی خودرا می نمایی ما به ان قدر قدرتی وان حال وهوای تو نیازی نداریم بلکه به همین توش وتوان خود قانع هستیم
بنده را نام خویشتن نبود ....
برای بندگی وخضوع احتیاج به نام ونشان نداریم نشان ونام برای انهایی باشد که شب وروز در پی اش هستند
گر برانند وگر ببخشایند ره به جای دگر نمی دانیم
انکه از پی حقیقت وخلوص وپاکی است چه اورا ببخشتد .چه برانند راهی غیر از تعالی وکمال و وصل نمی شناسد
سعدی در سه بیت بعدی جایگاه خودرا در راهی که برگزیده روشن میکند وبی واهمه میگوید که چون دلارام میزند شمشیر سرببازیم ورخ برنگردانیم
واین همه فداکاری حاصل نمیشود مگر اینکه اگر عاشق هستی زر بکارت نمی اید وباید در پای معشوق وهدف والا سر افشاتد وبه همه طرفدارن عقل ودانش وخدا توصیه میکند که عیب ما نکنید که ما به نادانی خویش واقفیم واین نادانی نه بی توجهی که توجه به اصل ودرونمایه زندگی است وباز چه زیبا ادامه میدهد
هرگلی نو که در جهان اید ما به عشقش هزار دستانیم واین پیشوازی برای تراوت وزندگی است نه ماندن در باتلاق ومرداب روزمرگی واینگونه است که سعدی دست افشان تازگی وسرزندگی وعشق است .
واصل مطلب را سعدی بزرگوار در این شاه بیت بیان میکند که پراز معانی وفلسفه زندگی همه ما ادمیان است انجا که میگوید تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشاکنان بستانیم که از این منظر دیدگاه گسترده سعدی را نسبت به جهان پیرامون می بینیم .این شاه بیت بما میگوید که خیلی ها جهان را در همین اندازه فکری وچهار روز داد وستد وزندگی تکرای می بینند ؛ در صورتی که انها که به کنیه مسائل وحقایق جهان اشنایی دارند به چیزهای بزرگتر ومهمتری فکر میکنند؛ وچه خوب ادامه میدهد که تو به سیمای شخص مینگری وما در اثار صنع حیرانیم .
این شاعر مصلح اجتماعی تا انجا پیش میرود که/ هر چه گفتیم جز حکایت دوست در همه عمر از ان پشیمانیم وصحبت یار صحبت کسی است که تو را درک کند کسی که تورا با همه وجود پذیرفته است ویگانگی شرط وجود میشود واین به دنیایی می ارزد .
سعدی با این بیت به اتمام میرساند که ترک جان راحت تر از ترک یار است واین امکانپذیر نیست مگر اینکه به یگانگی برای تعالی رسید ورسیدن به چنین جایگاهی مرگ نه دردناک که با غوش باز پذیرا خواهی شد چون وحدانیت وانسانیت ادامه خواهد یافت چون جان باختن واز جان گذشتن برای عشق وخوبی عین زندگیست
متاسفانه بعضی ها عمر نوح برای خود قائل هستند وبرای همین در نابخردی بسر میبرند وبرای همین نمی توانند بیش از نوک دماغ خودشان ببیند ؛ برای انها چیزهایی مهم میشود که در ذات هستی وحقانیت وجود مهم نیستند .انکسی که حق کشی میکند تا خودرا به ان قله های پوشالی برساند ؛ انکسی که همه تلاش وکوشش او سبقت گرفتن وجلو زدن از دیگری وانباشت مال ومنال زیادی است نمی تواند گذر روزگار را بخوبی ببیند ؛ همیشه شتاب دارد؛ همیشه حریص است ؛ وقفه وتوقفی برای دیدن این عمر پرشتاب را ندارد ؛ نه خواهر وبرادری همدلش ؛ نه دوست شفیقی ؛ نه یار ودلدار باهمتی؛ نه عزت پایداری .
جدا که سعدی بزگوار بدرستی گفته که تنگ چشمان نظر به میوه کنند وانسانهای وارسته وپرهیزکار نیک اندیش به تماشای باغ وبستان میروند. چه دارا باشیم وچه ندار اگر با چشمانی تنگ وحقیر به دنیا بنگری نه خودرا در می یابی نه دیگران ونه این جهان لامتناهی را
فرهاد ابراهیم پور (محمودا )
- اولین
- >
- <
- آخرین
- (0 صفحه)
ارسال نظر